غروب جمعه

ساخت وبلاگ

عروسک پارچه ای بوی خاک میداد

اراده و اختیاری نداشت

از احساسات هم بویی نبرده بود...

من خدا نبودم اما از روحم در آن دمیدم

عروسک جان گرفت ...

اما به یاد نیاورد خاطراتش را!

غروب جمعه...
ما را در سایت غروب جمعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamimborhani بازدید : 44 تاريخ : جمعه 16 اسفند 1398 ساعت: 22:00

سلاماومدم ی سری حرفا بهت بزنم...اومدم بهت یاداوری کنم قبل رفتنت خیلی کارا هست که باید انجام بدی...خیلی غذا ها هست که باید بخوریانقدر بخوری که هیچ وقت مزشو فراموش نکنیخیلی حرفا هست که باید بزنیبه ادمای غروب جمعه...ادامه مطلب
ما را در سایت غروب جمعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamimborhani بازدید : 43 تاريخ : جمعه 16 اسفند 1398 ساعت: 22:00

تمام رمان های پرفروش،به یک روایت عاشقانه ختم میشود!از عشق نوشتن زیباست!چه از بودن ها بنویسی و چه از نبودن ها...چه درگیر عشقی آتشین باشی،چه در جاده ای یک طرفه سیر کنی!همه شان جذاب است!مردم میخوانند،معر غروب جمعه...ادامه مطلب
ما را در سایت غروب جمعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamimborhani بازدید : 59 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 6:05

و فردا صبح، تو از من جوانه خواهی زد!

و دیگر اهمیتی ندارد که این شب، چگونه بر من گذشت...

اما حالا برای تو می نویسم

که من را ندیده، بشناسی!

من همان (( مجموعه ای از حرف های فراموش شده! )) هستم که از تو شدن می ترسد!

 

غروب جمعه...
ما را در سایت غروب جمعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamimborhani بازدید : 52 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 6:05

نصیحت های حافظ برای حسن ختام

شاهد سرانجام (دلبر دلگیر دلپسند)

و درنهایت نتیجه گیری از بلاتکلیفی این پاییز

غروب جمعه...
ما را در سایت غروب جمعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamimborhani بازدید : 59 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 6:05

محشر به پا بود!
علم ها یکی پس از دیگری صف بسته بودند و قدم به قدم مضمون روضه ها تغییر میکرد!
دلشکسته ها هم هرچه در بساط داشتند،نذر حسین بود...
شور حسین پایان نداشت!
مداح نمیدانست کجا را تفسیر کند؟ سه ساله را،زینب،طشت،شش ماهه،نیزه،مشک؟
هر که به نوعی هم نوا بود...
شاخسی تمام شد،زنجیر هارا جمع کردند،علم ها برهنه شد،نخل ها چرخید و خیمه ها آتش گرفت!
قصه ما به سر رسید و خدا می داند قصه عصر عاشورا چگونه تمام خواهد شد؟

غروب جمعه...
ما را در سایت غروب جمعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamimborhani بازدید : 46 تاريخ : شنبه 4 اسفند 1397 ساعت: 0:22

اینجا پاییز است...

ساعت به وقت روزمرگی دیر شده!

غروب های آبان را پشت این پنجره می گذرانم و فارغ از گذشته،آینده را فراموش می کنم...

شاید هم دچار ویرانگی ثانیه ها شده ام...

فقط ای کاش می توانستم حرف بزنم!

غروب جمعه...
ما را در سایت غروب جمعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamimborhani بازدید : 77 تاريخ : شنبه 4 اسفند 1397 ساعت: 0:22

((شهر رمضان الذی انزل فیه القران))مگر قرآن خواندن و هیچ ندانستن هم ثواب دارد؟ ((اذکر الله))مگر یاد خدا کردن و او را نشناختن هم موثر است؟ ((ان مع العسر یسرا-فان مع العسر یسرا))و مگر تاکید بر دل منگ و ب غروب جمعه...ادامه مطلب
ما را در سایت غروب جمعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamimborhani بازدید : 69 تاريخ : شنبه 4 اسفند 1397 ساعت: 0:22

آذر اخرین تمنای من است در کوچه پس کوچه خاطرات...
ناقوس((دوستت دارم))ها بر دلم عقده شده واین آخرین فرصت سرازیری دریاست بر جدال رنگ ها...
در پیچ و خم یک سحرگاه ، نهایت دلبری را سمفونی روزمرگی عیان کرد!
گرچه زود تر از تصورم،این ته تغاری فرا رسید اما تو همه این ها را بگذار به پای((دوستت دارم))

غروب جمعه...
ما را در سایت غروب جمعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamimborhani بازدید : 66 تاريخ : شنبه 4 اسفند 1397 ساعت: 0:22

تو نمیدانی که من چگونه در پس شعرهایت جان می دهم...

نیستی و نمیدانی که من چقـــــــــدر دوستت دارم...

تو با من حرف میزنی و من توان پاسخگویی ندارم.

جان میکنم و چند خطی،خلاصه میگویم دوستت دارم!

حرف هایم را گذاشته ام برای روز مبادا،اما قربان صدقه هایم را از همینجا روانه ات میکنم!

میدانم میخوانی اما ساده رد نشو...

من برای کنار هم چیدن این کلمات ساعت ها فکر کرده ام...

غروب جمعه...
ما را در سایت غروب جمعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamimborhani بازدید : 83 تاريخ : شنبه 4 اسفند 1397 ساعت: 0:22